معنی (.iv.&.jda.tv.vda): راست، بطور عمودی، عمودا، درست (.n):ژرف پیما، شاقول عمودی، گلوله سربی عمودیقرار دادن، با شاقول ازمودن، باسرب مهر وموم , عینا، لوله کشی کردن، ژرف یابی کردن، عمق پیمودن کردن، شاقولی افتادن، عمود بودن، سرب, معنی (پهذپ&پنیشپفذپذیش): راست، بطور عمودی، عمودا، درست (پئ):ژرف پیما، شاقول عمودی، گلوله سربی عمودیقرار دادن، با شاقول ازمودن، باسرب مهر وموم پ عینا، لوله کشی کردن، ژرف یابی کردن، عمق پیمودن کردن، شاقولی افتادن، عمود بودن، سرب, معنی (,iv,&,jda,tv,vda): cاsت، fzmc ukmbd، ukmbا، bcsت (,n):ژct /dkا، aاrmg ukmbd، ;gmgi scfd ukmbdrcاc bاbj، fا aاrmg اxkmbj، fاscf kic mkmk , udjا، gmgi lad lcbj، ژct dاfd lcbj، ukr /dkmbj lcbj، aاrmgd اtتاbj، ukmb fmbj، scf, معنی اصطلاح (.iv.&.jda.tv.vda): راست، بطور عمودی، عمودا، درست (.n):ژرف پیما، شاقول عمودی، گلوله سربی عمودیقرار دادن، با شاقول ازمودن، باسرب مهر وموم , عینا، لوله کشی کردن، ژرف یابی کردن، عمق پیمودن کردن، شاقولی افتادن، عمود بودن، سرب, معادل (.iv.&.jda.tv.vda): راست، بطور عمودی، عمودا، درست (.n):ژرف پیما، شاقول عمودی، گلوله سربی عمودیقرار دادن، با شاقول ازمودن، باسرب مهر وموم , عینا، لوله کشی کردن، ژرف یابی کردن، عمق پیمودن کردن، شاقولی افتادن، عمود بودن، سرب, (.iv.&.jda.tv.vda): راست، بطور عمودی، عمودا، درست (.n):ژرف پیما، شاقول عمودی، گلوله سربی عمودیقرار دادن، با شاقول ازمودن، باسرب مهر وموم , عینا، لوله کشی کردن، ژرف یابی کردن، عمق پیمودن کردن، شاقولی افتادن، عمود بودن، سرب چی میشه؟, (.iv.&.jda.tv.vda): راست، بطور عمودی، عمودا، درست (.n):ژرف پیما، شاقول عمودی، گلوله سربی عمودیقرار دادن، با شاقول ازمودن، باسرب مهر وموم , عینا، لوله کشی کردن، ژرف یابی کردن، عمق پیمودن کردن، شاقولی افتادن، عمود بودن، سرب یعنی چی؟, (.iv.&.jda.tv.vda): راست، بطور عمودی، عمودا، درست (.n):ژرف پیما، شاقول عمودی، گلوله سربی عمودیقرار دادن، با شاقول ازمودن، باسرب مهر وموم , عینا، لوله کشی کردن، ژرف یابی کردن، عمق پیمودن کردن، شاقولی افتادن، عمود بودن، سرب synonym, (.iv.&.jda.tv.vda): راست، بطور عمودی، عمودا، درست (.n):ژرف پیما، شاقول عمودی، گلوله سربی عمودیقرار دادن، با شاقول ازمودن، باسرب مهر وموم , عینا، لوله کشی کردن، ژرف یابی کردن، عمق پیمودن کردن، شاقولی افتادن، عمود بودن، سرب definition,